خودمانی ها ۴

  دقیق ترین معنی از «تکلّف» تحمیل کردن باور به تکلیف و انجام دادن تکلیفه؛ یعنی: همین اعتقاد ما به واجب بودن تعدادی از احکام و ملزم کردن خودمان به ادای آنها به ضرب و زور ترس از جهنّم و یا طمع ثواب. پس: با توجّه به مفاد آیه شریفه(ص : 8۶) فاتحه تدیّن ما خوانده شده، و تکلیف آن روشن است؛ تدیّنی که ما آن را از ترس جهنّم …
ادامه مطلب

خودمانی ها۳

  از نتایج لطیف و دل نشین تربیت و تعالی الهی دین -که تخم آن را ملخ چنان خورده که معنای اون که سهله، حتّی اسمی هم از اون باقی نمونده-زندگی بی تکلّفه. «تکلّف»؛ یعنی: تکلیف من درآوردی برای خود درست کردن؛ در حالی که مکلّف نیستی، برای خودت تکلیف تراشیدن؛ زحمت بی جا و بی حاصل برای خود درست کردن؛ کار بیهوده برای خود تراشیدن. اصل در حسن و …
ادامه مطلب

خودمانی ها ۲

من که نفهمیدم چرا «کلاه برداشتن» و «کلاه گذاشتن» هر دو به یک معنیه! ومعنی هر دو فریب دادنه. ولی اینو می فهمم که در هر صورت بدترین نوع آن، «کلاه برداشتن از خود» ویا «کلاه گذاشتن سر خود»ه.   فریب دادن خود!؛ اینکه آدم خیال کنه «من از همه بهترم»؛ به این دلیل که  خیلی ها، هر از چند گاهی خودشان را «چک آپ» می کنند، که نکنه بیماری …
ادامه مطلب

خودمانی ها 1

  میدونی چرا دل آدم میگیره؛ وقت و بی وقت؟  این که اوضاع بر وفق مراد نیست، بهانه دم دستی و نخ نما و مستعملی است که برای از سر واکردن خود آدم هم کفایت نمی کنه.  چون: همون که ظاهراً به خر مراد سواره اینو یافته که این مراد، اونی نیست که پیش از رسیدن به اون خیال می کرد. اصلاً وامانده جنس این دنیا اینه؛ معنی سراب بودن …
ادامه مطلب