خودمانی ها ۲

من که نفهمیدم چرا «کلاه برداشتن» و «کلاه گذاشتن» هر دو به یک معنیه! ومعنی هر دو فریب دادنه. ولی اینو می فهمم که در هر صورت بدترین نوع آن، «کلاه برداشتن از خود» ویا «کلاه گذاشتن سر خود»ه.
 
فریب دادن خود!؛ اینکه آدم خیال کنه «من از همه بهترم»؛ به این دلیل که  خیلی ها، هر از چند گاهی خودشان را «چک آپ» می کنند، که نکنه بیماری داشته باشند، ولی معمولاً آدم اصلا‌ً خیال نمی کنه که ممکنه خودش هم عیبی داشته باشه، و این که آدم دنبال کسی بگرده که عیبهای او را بفهمه و به او بگه پیشکش، اگر کسی هم به او عیبش را گفت توی دهنش می زنه، نه اینکه دهن او را ببوسه؛ یعنی از او تشکر کنه.

وبدتر از او کسیه که در مواجهه با هر کسی ویا هر چیزی به دنبال عیب های او می گرده؛ خیال می کنه معیوب بودن دیگران یعنی معیوب نبودن خودش!

واحمق تر از این دسته، کسیه که از او سوال نکرده، عیبهای دیگران را به آنان گفته وآنها را نصیحت کرده و ارشاد می کنه؛ که فرموده اند: 

 «تعرف حماقه الرجل فی ثلاث: کلامه فی ما لا یعنیه، و جوابه عما لا یسال عنه، و تهوره فی الامور».
  احمق بودن هر فردی با سه نشانه شناخته می شود، اوّل یاوه گویی و گفتن سخنان بیهوده، دوّم پاسخ دادن به چیزی که از او سوال نمی شود و سوّم تهوّر و بی باکی در کارها.
(غررالحکم: 77؛ از امیرالمومنین علیه السّلام)

یعنی: بی کلّه بودن در حرف زدن و کار کردن.