دغدغه های گنگ خاکستری 5

 

٩- حاصل این دغدغه ها، غم گنگی است که بر دل و جان آدم وارد می شود؛ دغدغه هایی که نه برای آنها جوابی و نه از آنها گریزی است. فقط بعضی وقتها در خلوتی، نمازی، سجده ای و یا با صدایی، بی بهانه گریه می کنی. خسته و درمانده از یافتن آن که آن را گم اش کردی! سیر که گریه کردی دلت آرام می گیرد. حالا: نقطه سر خط؛ روز از نو روزی از نو. 
هر نظام عقلی، اعتقادی و آئینی که بتواند جوابگوی این دغدغه باشد همان آئینِ به حقِّ فراگیرِ عالمِ انسانی است؛ جواب های عینی، نفسی-وجدانی، نه جواب های فکری و ذهنی  که به جز حرف و حرف چیز دیگری نیستند؛ که نه عقل را سیراب می کند و نه دل را آرام.
این جواب ها و یا در واقع این راه کارها هر چه باشند، باید امکان آزمودن و تجربه کردن برای همگان داشته باشند؛ به قول معروف: هندوانه به شرط چاقو باشد. 
«انسان» در به در به دنبال بهشت گمشده ای در زندگی خود و در همین دنیاست، که در آن در معرفت ، معنویت ، حقیقت ، سکونت و امنیّت نشسته باشد .

از جمله مواعید در دین حضرت خاتم صلی الله علیه وآله چنین وعده ای نیز هست . بیایید با هم در کوچه باغ های بهشتِ سعادتِ آن با تأمّل قدم بزنیم و با چشمِ دل نگاه کرده با گوشِ دل شنیده و به دل آنجا زندگی کنیم؛ یعنی: با محبّـت نفس بکشیم و زنده باشیم. کلیدِ گشوده شدن درِ آن بهشتِ موعود این است