دغدغه های گنگ خاکستری 4

 

٦- دلتنگی های هر روز دم دمای غروب برای چیست؟! عصرهای جمعه، عصرهای جمعه، دلتنگی، دلتنگی؛ بیداد می کند. دل اگر زبان داشت ناله می کرد، فریاد می کرد. دلتنگی های ناخواسته بی بهانه گاه و بی گاه برای چه؟! و از کجا؟! 

٧- از «خوشمزه ها» و «شیرینی ها» فقط اسمی باقی مانده و گرنه مصرف آنان نه حال را خوش می کند و نه کام را شیرین.

٨- فارغ از دنیا و نیازهای تن و طبیعت خود، دست و پا می زنیم که به کجا برسیم؟! جایی که آنجا آرامش، امنیّت، آسایش، سکونت و حلاوت باشد؟! آنجا کجاست؟! چه باید بکنم و چگونه می توان به آنجا رسید؟! کسی که گفت: «عمر بگذشت به بی حاصلی و در به دری» همین احساس را داشته؟!