آن دُردانه ی الهى؛
حيات زندگان؛ نور ديده ی افريدگان؛ و محبّت بى نام و نشان در دل آنان است.
او؛
سپيدى هنگام رفتن شب؛ درخشش آفتاب؛ خورشيد فروزان؛ ماه تابان؛ ابر بارانده؛ باران پر قطره؛ زمين گسترده؛ آسمان سايه افكنده؛ آب گوارا بر كامِ تشنگان؛ عصرِ هر روز؛ زيبايى گلستان و گلزار و چمنزار مى باشد.
او؛
همان قرآن، قبله، كعبه، نماز، روزه، و بقيّه، و بقيّه است.
حضور او در اوقات فضيلت نماز ها و اوقات استجابت دعا؛ در سحر، بين الطّلوعين، و در يك ششم اول نيمه شب تا طلوع فجر، آن ها را ظرف زمانى "سكينه" كرده است، و "سكينه" طورِ معنوى وجود مبارك آن جناب است.
در ظهور او، مردمان، در همه ی اينان او را خواهند ديد؛ همه ی اينان، تعريف او خواهند بود؛ همه ی اينان تنى مطهّر براى روح منوّر ايشان خواهند بود.
"جهان بس فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو".
او ؛
وجود هر خيرى است ؛پس: در آن هنگام او در موجوديّت هر خيرى آشكار خواهد شد، و چنين است كه عالم مادّه پر از معنا مى گردد؛ ملكوت از بستر مُلك طلوع كرده، بر آن مالك و مَلِك خواهد بود."وَ نَحنُ نَقول اَلحَمدُ لِله رَبّ العالَمين".
سرورم! بعد اين همه اگر بفرماييد "چيزى نمانده؛ كمى مانده" بنده هم عرض مى كنم"آقا! ولى دل ما هم خيلى كوچك است؛ شما را به عمّه تان زينب...".