سرورانه ها -١٢

    سرورانه ها -١٢ سرورم! خوبیها با بودن شما معنی پیدا می کنند و صاحب خود و یا عامل خود را اقناع می کنند. وگرنه اگر شما نباشید، زندگی هم ته خود را فراموش می کند و حتی قیامت هم بی معنی می شود.  اگر شما نباشید حتی عمل هم، نتیجه خود را از دست می دهد؛ همان گونه که با بودن شما و زندگی نکردن ما با شما …
ادامه مطلب

سرورانه ها -١١

  سرورانه ها -١١ سرورم! کسانی که منتظر تشریف فرمائی شما نیستند، اصلاً ته دلشان یا آمدن شما را باور ندارند و یا عقیده به آمدن شما برایشان جدّی نیست.  آمدن شما برای آن پیر فرزانه جدّی بود که می گفت: صبح ها که از خانه بیرون می آئید، چند لحظه، از همان دم در به سر کوچه نگاه کنید، شاید کسی که منتظرش هستید از سر کوچه رد شود …
ادامه مطلب

سرورانه ها -١٠

  سرورانه ها -١٠ سرورم! از القاب و اوصاف مبارک شما آنست که شما «ظِلُّ الله» هستید و این در حالی است که خدای متعال اولاً چیزی مثل بقیّه نیست که سایه داشته باشد و تازه سایه خود – بقول معروف- «شئٌ لیسَ بِشئٍ» است: چیزی است که چیزی نیست و همان نه چیز هم تحرّکش به ذی ظل است به صاحب سایه است و جمع این حرفها اینکه وجود …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٩

  سرورانه ها -٩ سرورم! خیلی سالها پیش، آن پیر فرزانه که شما عَلَم دعوت به خودتان را به دست مبارک ایشان داده بودید، می گفت: «نان و آب بر شما حرام باد اگر شب و روزی بگذرد و بر امام زمان علیه السّلام گریه نکنید» حالا بقول حافظ «عارفی کو که کند فهم زبان سوسن». یکی از فرازهای عالی در رفتار شیعی گریه بر شما و از احکام نورانی …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٨

  سرورانه ها -٨ سرورم! ما از شدت پوست کلفتی و منیّت و جهالت، به پشت مان تنگی می کند که پیش شما تذلّل کنیم و با ادب و تواضع بگوئیم که محبّت خودتان را در دل ما زیاد کنید، آنقدر که دلمان برای شما بسوزد و از فراق شما بنالد و چشممان گریه کند و همّمان همّ واحد و آن غم شما باشد و نفس هایمان، آه محبّت شما …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٧

  سرورانه ها -٧ سرورم! کر و کور و لال بودن دل یعنی دل مرده بودن؛ یعنی همین كه چپ و راست به آدم بگویند: بگو! و او هم بگوید. ولی انگار نه انگار. روز جمعه بگویند، بگو: «انا یا مولای مولاک»، روز دوشنبه بگویند، بگو: «انا یا مولای مولاً لک و لآل بیتک»، بگویند هر روز بگو: «السّلام علیک»، قبل از هر نماز و بعد از هر نماز، بگو: …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٦

  سرورانه ها -٦ سرورم! من می دانم که تن من، من نیست؛ مانند: لباس من، که من نیستم. این قبیل اضافه ها، اضافه ملکی هستند. اما جان من و جانِ جان من نیز چنین اند، ولی با این توضیح که «من» هر چه باشم موجودیّتم به جان و جانان من است نه به تنم. و نیز می دانم جانِ جهان و جانِ جان آن و من ، وجود مبارک …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٥

  سرورانه ها -٥ سرورم! شما و هر کدام از خاندان طُهر طاهر مطهّرتان، کلمه حسنای الهی هستید؛ مصداق همه خوبیهائی هستید که خدای متعال  تفضّل فرموده و خلق کرده و خواهد کرد. و مصداق و حقیقت همه زشتیها، مصداق و حقیقت دشمنان شما؛ پس: آنکه بدرستی احکام و آداب دین را بجا می آورد؛ حتی فقط فرائض درجه اول آن را؛ مانند: نماز و روزه را، از غیر شما …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٤

  سرورانه ها -٤ سرورم! شما و هر کدام از آباء و اجداد معصومین شما علیهم السّلام «صفوه الله» اید؛ آخرخدایی کردن خدای متعال؛ آخر بندگی خدای متعال ، فهم درست این تعبیر بهت آفرین و حیرت انگیز بشر را شیدا می کند؛ شما فعلیّت خاص آن حقیقتی هستید که مصداق اسم جلاله «الله» است؛ اسمی که همه وجودش فقط و فقط نشان از خدای متعال دارد: «لا یخرج منه …
ادامه مطلب

سرورانه ها -٣

  سرورانه ها -٣ سرورم! گمانم این است که بجز آنها که مرضی و یا غرضی دارند، بقیّه مردمان همه در رابطه با شما عاطفه و درد مشترکی دارند؛ حال دانسته و یا نادانسته؛ کم یا زیاد؛ پنهان و یا پیدا. و من آنچه را بعنوان «سرورانه» می نویسم «شرح این هجران و این خون جگر»است؛ تا آنکه می داند، داناتر شود و آن که دارد و نمی داند، بداند …
ادامه مطلب