خاتونا! رقیّه جان! ٧٠ بار در دعایِ دستم «العفو» که شما را بی ادبانه صدا می زنم؛ آخر هیچ کلمه ای را زیبنده زیباییِ عظیمِ شما و محبّت و سوزِ شما نمی یابم.
رفتار مؤدّبانه با شما –عُلیا حضرت دربار حسینی- همان است که شما با بابا کردید؛ محبّت را چنان هجّی کردید که از جان نازنین تان هیچ نماند. آخر شما آخرِ محبّت هستید؛ جانِ محبّت هستید و همه ی محبّت جان شماست. زهی خجلت برای ما که بی تو هنوز نفس می کشم!