از احساس های گنگ کلمه نشده در ذهن و دل شیعیان این است که ما با قافله کربلاییان و اصحاب سیّدالشهدا علیه و علیهم السّلام خیلی فاصله داریم. اصلاً ما کجا و آنان کجا؟!
و درست است. این فاصله آنقدر زیاد است که وجود مبارک ارحم الرّاحمین اهل بیت علیهم السّلام از ما شبه شیعیانشان، برای حسینی شدن و بهره مندی از مواهب آن به زیارت قبر مطهّر ایشان و یا زیارت نامه ای را خواندن و یا گریه کردن بر مصائب آن حضرت رضایت داده و قناعت کردند؛ یعنی به همین سادگی. ولی ما می دانیم که اصلاً ما کجا و آنان کجا ؟!
به قول معروف: گیر کار کجاست؟! چرا بعد از این همه، این دل، دل نمی شود؛ جان حسینی نمی شود؛ و جانم حسین نمی شود؟!
مشکل آنجاست که ما سوز مصیبت او را، با هُرم محبّت او اشتباه کرده ایم. سوز مصیبت تا وقتی است که روضه خوانده شده و ذکر مصیبت می شود. ولی محبّت اگر دامن دل را گرفت، تا خانه خرابت نکرده، رهایت نمی کند. تا خانه ی منیّت را ویرانه نساخته و حرم محبوب را بر آنها بنا نکرده و علم او را بر فراز آن نیفراشته دست بر نمی دارد.