سفر در صفر 2

 

«راه بردن» ، غیر از «راه نمودن» است؛ و «هدایت» به معنی راه بردن است نه به معنی راهنمایی و راه نمودن که معمولاً چنین معنی می شود و صحیح نیست.
لازمه ی راه برده شدن، دل در گرو هادی نهادن و دل را به دست او دادن است؛ «هدایت» دست دل را گرفتن و باطن و دل شخص را با خود همراه کردن است که در این صورت – بالملازمه - ظاهر نیز همراه خواهد شد؛ که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» .
در این فرآیند – بعضاً – هادی هم راه است و هم راهبر و هم راهنما که مصداق اعلای ان وجود مبارک اهل بیت علیهم السّلام¬اند که فرمودند : نحن الصّراط و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که فرمودند: أنا السّبیل و السَّلسبیل؛ که هم «صراط» اند و هم «امام» و «هادی» آن . 
بایسته ی صراط بودن هادی و امام، زندگی کردن در او و با اوست و سعی در اتّحاد خود با معظّم له و محوکردن خود در ساحت مقدّسه ی ایشان و مستهلک کردن مشیّت خود تحت مشیّت او، شاید که به عنایت ایشان نیل به شفاعت و ولایت حضرتش عاید شود .
عقلاً و نقلاً این امر به جز با محبّت، آن هم محبت شدید شدنی نیست؛   چرا که هر محبوبی در محبت خود حاضر است ؛ لذا : با محبت خصوصاٌ محبت شدید ، محبوب در محب حاضر و همراه می شود .