ماه مبارک، عطر و بوي حيات و زندگي دارد.
خالق من، گناهان مرا مي بخشد، صداي مرا مي شنود، جوابم را مي دهد.
گويا دوباره مرا خلق کرده است.
پرسيد:
چه كسي اين استخوان هاي پوسيده را زنده مي كند؟
بگو:
همان كه اول بار خلقش كرد. (يس78-79)
مولاي من،
يا صاحب الزّمان؛
به اميد استغفار توست كه شب قدر را بيدار مي نشينم.
به آرزوي نگاه رضايتمند تو چشم به قبله دوخته ام.
به طمع آشتي با تو قرآن را بر سر گرفتم و به عشق ديدن تو، اي وجه خدا، قرآن را در مقابلم گشودم.
اي فرزند رحمة للعالمين،
اي پسر امير المؤمنين،
اي ميوه ي دل رضايت خدا، حضرت صديقه زهراء (علیهاالسلام)،
اي ندبه كننده براي جدّ غريبت،
اي صاحب ضيافت و مهماني خدا،
شب قدر من تويي، ليلة القدر من، شب يافتن تو و شب آشتي با توست.
همراه با خلقت، خود را تسليم تو مي کنم؛ مرا از نو بساز
در کوي نيک نامان ما را گذر نباشد / گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را
به مهرباني و شفقت و دلسوزي تو يقين دارم. اگر من شايسته ي لطف نيستم تو كه اهل بخشش و بنده نوازي هستي.
فَإِنْ لَمْ أَكُنْ لَهُ أَهْلًا فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِك (اذن دخول مشاهد مشرّفه)