سرورم!
در این زمان و امروزه، حقیقت ماه مبارک و روزه و همه ی لحظه های زیبای آن شما هستید. زیباترین لحظه های سکینه و با این همه، ناتمامی، بیقراری و چشم انتظاری؛ زیباترین لحظه های با شما بودن و بس نبودن.
من شما را پیش خودم، در دلم نگه می دارم. آنجا برای شما به اندازه کافی جا هست؛ من نقطه و یا صفر که جایی نمی گیرم، و در ضمن آنجا همه اش مال شماست، من سرایدار جاهل غافل آنجا بوده ام؛ لذا شما می توانید این مقصر را از آنجا بیرون کنید. ولی با رحمت و رأفت و کرم و محبت و عطوفت و قدرت خدای متعال که شما هستید، سفید کردن سرسوزنی سیاهی مگر کاری دارد؟ هنر شما عزیزانِ خدای متعال خوبی به بدان است.
آقا جان! برادران یوسف او را به زر ارزان فروختند، ولی ما شما را به هیچ می فروشیم؛ کمترین توجه به هر چیزی، توجه ما را از شما برمی گرداند؛ غافل می کند.
"وارحمنا و اغفر لنا و تفضل و تصدق علینا انّ الله یحب المتصدقین"