در وادی ایمان یک وقت هست که شما دلتان به یادخدای متعال آرام می گیرد؛ قلباً خدای متعال، وجود مبارک رسول الله، امیرالمؤمنین و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را قبول دارید، امّا نکته این است:
این توجه، این تذکر و در نتیجه این مقبولیت، یک دقیقه، پنج دقیقه، مدت معینی طول می کشد و بعد به آدم غفلت دست می دهد؛ مشغول کارهای دنیا، لاطائل، حرف های بیجا، کار و زندگی خودش- ولو درست بوده باشد - می شود و از دل خودش و آنچه که در دلش هست غفلت می کند. خوب! این آدم مؤمن هست، امّا متفاوت با آن کسی که ایمانش دوام دارد، توجه و تذکرش دوام دارد.
"اسلام" باورهای ذهنی و اطلاعات و محفوظات یک مسلمان است؛ باور آدم هست الا در ذهن و به زبان او.
"ایمان" با یاد گرفتن ایجاد نمی شود، بلکه اگر آدم به آموخته هایش عامل بوده باشد - صادقانه - و مخصوصاً با محبت، آن باورها خصوصیت قلبی او می شوند، صفت او می شوند و تبدیل به ایمان می شوند.
این ایمان وقتی دوام پیدا کند، این توجه و تذکر وقتی دوام پیدا کند، به آن گفته می شود" تقوا "؛ قصه ی اصلی تقوا و حکایتش از اینجا شروع می شود.