به حساب من ديروز، روز بيست و پنجم ذى حجه بود؛ روز نزول آيه هل اتى؛ خُنُكاى خداى متعال براى نذر روزه اهل بيت عليهم السّلام براى سلامتى امام حسين عليه السلام، و دادن نان افطارى خود به مسكين و يتيم و اسير، نيابتاً از طرف رسول الله(وجه الله) صلّى الله عليه وآله. در هر حال ديروز هم به امام حسين عليه السلام مربوط مى شود.
دلم مى خواست اين روزهاى عيد آل محمّد عليه و عليهم السّلام تمام نمى شد: عرفات، قربان، غدير، مباهله، و نزول سوره هل اتى. ولى نمى دانم چرا از ديروز عصر احساس كردم كه هواى اندوه محرم، فضا را پر كرد، سينه ام را پر كرد.
من هنوز مشكى نپوشيده ام، ولى روز تيره شده. حالا كه اينطور است من هم از امروز مشكى نه، ولى خاكسترى مى پوشم، تا موعد سياهى محرم، تا با تيره شدن فضاى سينه ام، با دلم همراهى كرده باشم. نكند كه...؟
دل اگر از من گريزد واى من
غم اگر از دل گريزد واى دل
نه از ديروز، يا امروز، بلكه از هميشه تا هميشه: حسين جانم، و دستهايم سينه زنان، و حلقه هاى زنجير، نوازشگر كتف هايم.