بعد از واقعه ی کربلا، نکبت های آن واقعه همه را گرفت. بنی امیّه و بنی مروان به جان هم افتادند و به کشتن همدیگر پرداختند. یکی از قتله ی کربلا مروان الحکم بود، فراری شده و زن و بچّه اش را جایی پنهان کرده بود و خودش هم آواره و تشنه و گرسنه بود. دنبال او می گشتند تا او را بکشند و خانواده اش در خطر بودند. کسی او را نپذیرفت، به سراغ امام سجّاد علیه السلام می رود. حضرت در را باز می کنند، تا نگاهش کردند فهمیدند که از قتله ی کربلاست. خدّام را صدا زدند و گفتند: این را پناه بدهید. گرسنه است، غذایش دهید و تشنه است، آبش دهید. بعد سراغ زن و بچّه اش را گرفتند و بعد فرمودند: زن و بچّه اش هم فلان جایند و مستضعف و بیچاره هستند، بروید به آن ها هم برسید.
(الانوار البهیّة: ١٠٢؛ ناسخ التواریخ: مجلّد زندگانی امام سجّاد علیه السلام)
آیا فکر می کنید این محبّت آدم را آتش نمی زند؟! من هر دفعه که زیارت عاشورا و جامعه ی کبیره را می خوانم که در آن آمده: «مَن أتاکم نَجی»؛ یاد این قضیه می افتم.
«مَن أتاکم نجی»؛ یعنی هر که خدمت شما بیاید و به سراغ شما بیاید نجات پیدا می کند.
«مَن أتاکم نجی»؛ بد و خوب ندارد، مسلمان و نامسلمان ندارد، هر کسی درِ خانه ی شما بیاید نجات پیدا می کند.
و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در بیان اوصاف و خصائص امام حسین علیه السلام فرمودند:
«أمَّا الحُسَین ... غیاثُ المستغیثین و کهفُ المُستَجیرین ... و بابُ نَجاةِ الامِة» (الامالی شیخ صدوق: ١١٥)
امّا حسین ... فریادرس کمک خواهان و پناه پناه جویان و درگاه نجات امّت است.