تیمّم بر خاكِ راهِ كاظمين

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَى الاَمينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَر، الْبَرِّ الْوَفِىِّ الطّاهِرِ الزَّكِىِّ، النُّورِ الْمُبينِ الُْمجْتَهِدِ الُْمحْتَسِبِ، الصّابِرِ عَلَى الاَذى فيكَ

 

تیمّم بر خاكِ راهِ كاظمين

١. همگان براى بندگى خلق شده اند؛ پس: نافرمانى حق تعالى دليل بليغى براى نزول بلا و نبودن است.

٢. وجود مبارك نبىّ و وليّ حقّ تعالى در هر زمان، معيار عينى براى سنجش خدايى بودن مردمان است.

٣. دليل نزول بلاهاى خانمان برانداز كه آبادى ها را با اهل آن به فنا مى برده، اين است؛ ظلم و جور و جفا بر نبيّ و وليّ الهى كه در ميان آنان بوده اند.

٤. به فرموده وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله عليه و آله، آن چه در امم گذشته اتّفاق افتاده بود، در اين امّت نيز واقع شده و خواهد شد: "حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةَ بِالْقُذَّة‏" (کتاب سلیم۲: ۵۷۷) البتّه با اين تفاوت كه آن چه در امم گذشته بود، در محدوده ابعاد بسته خودش بود؛ امّا آن چه در اين امّت واقع شد، در محدوده باز و بزرگ و بى پايان حقّ مطلق الهى حضرت خاتم الانبياء، و وصىّ بلافصل او؛ حضرت خاتم الاوصياء صلوات الله عليهما و آلهما بود؛ لذا: ثمره آن آلوده شدن همه عالم بود، و تاوان دنيوى آن خراب شدن دنيا بر سر اهالى آن.

٥. همه رحمت الهى، مقام نورانى حبيب الهى؛ رسول اين امّت بود؛ لذا: حضور وجود مبارك ايشان، و اوصياء ايشان كه وراثتاً و خلافتاً، واجد آن مقام منيع بودند، مانع از نزول بلاى بنيان كن بوده و هست؛ لذا: به اين امّت، امّت مرحومه گفته شد.

٦. وسعت و عمق زشتى زيانكاران امّت به قدرى است كه تنها سبب باز دارنده از ريزش بلا بر سر دنيا، وجود نازنين خود آنان مى تواند بود؛ و چنين است تعريف يكى از جلوه هاى رحمانى آنان عليهم السّلام به شهادتشان صلوات الله عليهم اجمعين ؛خريدن بلا به جان خود،كه در امم گذشته در محدوده محدودى در مورد حضرت عيساى مسيح عليه السّلام واقع شده بود، كه فهم و بيان نارسا از آن مورد تمسخر بدفهمان و كج انديشان واقع شده است.


▪️عنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسى‏ عليه السّلام، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- غَضِبَ عَلَى‏ الشِّيعَةِ، فَخَيَّرَنِي‏ نَفْسِي أَوْ هُمْ، فَوَقَيْتُهُمْ‏ «وَ اللَّهِ- بِنَفْسِي»

▪️امام کاظم علیه السّلام فرمودند:  همانا خداوند به شیعیان غضب فرمود ، پس مرا مخیّر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم، به خدا قسم! من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم. (كافي ‏۱: ۶۴۶)