کمی توضیح در باره ی فصل هشتم- قسمت اول
١- آیا تصوّری از وسعت خلقت دارید؟! چه در زمان و چه در مکان؟ از کی بوده؟! تا کجا هست؟! اصلاً ماده و بینهایت چه معنا دارد؟! همیشه بوده یعنی چه؟! زمانی بوده که هیچ نبوده؟! یعنی قبل از آن عدم بوده؟! عدم یعنی چه؟! این گستره ی خلقت تا کجا هست؟! بی ته بودن آن یعنی چه ؟! اگر بی پایان نیست بعد از پایان کجاست؟! هیچ جا؟! یعنی چه؟!
«فکر» از آن هر کسی باشد در تکاپوی خود حد و حدود را رعایت می کند. می گوید ٢ ضرب در ٢می شود٤، ولی «خیال» چنین نیست؛ بی حساب می سازد و بی حساب خراب می کند . امّا همین «خیال» نیز عاجز از پردازش جواب های آن سؤال هاست.
٢- خالقیّت خدای متعال قابل انکار نیست. و اگر کسی به هر دلیلی - از روی غرض و یا مرض – خواسته باشد آن را انکار کند، به سادگی می توان او را در این ادّعا ساکت و عاجز کرد.
٣- خدای متعال این سفره ی حیرت انگیز خلقت را برای چه و برای که گسترده است؟! لحظه لحظه و تکّه تکّه ی خلقت حکایت از علم و قدرت بیکران و قصد و عمد مسلّط بر آن دارد . برای چه ؟! و برای که ؟! به قول حافظ که گفت: از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود.
٤- خواسته و ناخواسته ما نیز پاره ای از این آفرینش حکیمانه هستیم. زندگی بنابر همان حکمت پیش می رود و لاجرم از مراحل تعریف شده ی آن از طرف خالق خود ، گذشته و به مقاصدی که در پس و پشت آن هاست ، خواهد رسید. مقاصدی که برای ما قابل تصوّر نیست. سمت و سوی این جریان بی پایان و شگفت انگیز اگر فهم نشده و هماهنگ با آن رفتار نشود، زیان بی حد و غیر قابل جبران به همراه خواهد داشت.
کمی توضیح در باره ی فصل هشتم- قسمت دوم
٥- نشانه ی درستی فهم از سمت و سوی خلقت و زندگی و درستی همراهی با آن، آرامشی است که دل و جان را فرا می گیرد و التهاب و اضطراب را از آن می زداید و به جای حسرت و نگرانی، محبّت و قدر دانی و آرامش را جایگزین آن ها می کند.
٦- مهربانی با آن مهرآفرین و مهر تمام او یعنی «علیّ» و قدردانی از ایشان ، به جز آن که طریقِ ادب در این همراهی است، شیوه آرامش یافتنِ دل و شیرین شدنِ کام و راه کامیابی نیز هست.
٧- حتماً تجربه داشته اید که اَدای درست تکلیف و انجام وظیفه، دل را آرام می کند. قلب کانون محبّت است و وظیفه آن حضور در محضر حق تعالی است؛ پس: برای حاضر داشتن قلب و آرامش آن، محبت را در سینه ی خود حاضر کنید و وجود خود را به آن آغشته سازید؛ پس آن گاه آرامش و شیرینیِ کام را در خود تجربه کنید : این ها نشانه ی توجّه به حضور حق تعالی در موطن نفس است؛ نشانه حضور حقیقت حاضر در حیات. سکینه و حلاوت ، بازخورد دل از حضور او در خود است.
٨- عزیزانم! روی سخنم با کسی است که می داند حق با علی است و علی با حق است؛ یعنی: این همان است و همان این. و می داند که حقّی که خدای متعال و رسولش از آن سخن گفته اند ، امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است. حق از طرفی حجّتِ رسالتِ رسول الله و دلیل حقّانیّتِ اوست و از طرف دیگر همراهی با آن و عمل به آن تکلیف بنده است . این است سمت و سویِ روشن و روان خلقت و شریعت ؛ پس او را در سینه ی خود جای داده به همراه او زندگی کنید و حرمت این همراهی را رعایت کنید ؛ به شادی او شاد ، و به اندوه او اندوهگین باشید. در هر حسنی و خیری حضور او را ببینید و او را میل کنید و برای او زندگی کنید تا عنایت فرمایند و توفیق دهند که او را زندگی کنید ؛ پس آنگاه زندگی و مرگتان شود علی ؛ دنیا و آخرتتان شود علی. یا علی!