کتاب صوتی کوچه باغ های بهشت سعادت (فصل سیزدهم)

 

فصل سیزدهم.mp3

 

کمی توضیح در باره ی فصل های نهم، دهم، دوازدهم و سیزدهم

به دلیل ارتباط نزدیک مطالب این چهار فصل به یکدیگر که همه در مورد معرفت الله و تقوی است، توضیحات جامعی در باره این چهار فصل آورده می شود:

اول؛
اصل در طرح و فهم معارف الاهیّه و نیز تخلّق به رفتارشناسی مناسب آن، معرفه الله است. «معرفة الله» اوّل دین و متن و بستر آن و نهایت بی نهایت آن می باشد. 
أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُه.(نهج البلاغة: ٣٩)
بِه تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا يُعْرَف‏. (تحف العقول: ٢٤٥): شناخته شده ها به او (خدای متعال) شناخته می شوند. نه آنکه او به آنها شناخته شود. 

«معرفة الله» درفرهنگ قرآن و عترت علیهم السّلام، شناختن خود خدای متعال و یافتن حضور او در موطن نفس می باشد نه دانستن خصوصیّاتی از او و یا دانستن اطّلاعاتی در مورد خدای متعال و خداشناسی. 

ذهنیّات، مخلوق ذهن بوده اگر چه از حقیقت و یا واقعیّت بیرونی مایه گرفته شده باشد. امام باقر علیه السّلام فرمودند: كُلّما مَيَّزتُمُوهُ بِأوهامِكُم في أدَقِّ مَعانيه مَخلُوقٌ مَصنُوعٌ مِثلُكُم مَردودٌ إلَيكُم‏.(بحار الأنوار١١٠: ٣٤)، هر چیزی را که ذهن شما با بیشترین دقّت خود دریابد، آفریده و ساخته ای است مانند شما (و به عنوان خالق پذیرفته نشده) و به سمت شما برگردانده خواهد شد. 

ذهن با همه توانایی حیرت انگیزش، توان پرداختن و ساختن دنیا و امور آن را دارد و در معرفت و فهم مراتب اعلی از دنیا علیل و عاجز است. تعبیراتی مانند: قرب، لقاء، شهود، همگی تعبیرات دیگری از معرفه الله وحقیقت آن که «یافتن» است می باشند.

دوم؛
با توجّه به اینکه عقلاً ارزش هر معرفت و علمی به ارزش موضوع آن است، به این ترتیب ارزش بی حدِّ معرفت الاهی و معارف الاهیّه معلوم می شود.

سوم؛
از آن جا که خدای متعال و حقایق الاهیّه مقهور ذهن ما نبوده و در سلطنت ما نیستند پس: معرفت به آنها مقدور ما نبوده و این امر فقط به تعریف خود خدای متعال شدنی است، لذا وظیفه ما در فرآیند معرفت الاهیّه با توجّه به بیهودگیِ فعّال بودن بنده، قرارگرفتن در موضع انفعال است، که در صورت تفضّل الاهیّه بتوان بهره مند از آن شد. و چه کم خرد است آن که با همه ی تاکید اهل بیت علیهم السّلام در این باره، این راه را نیز مسدود می داند.

چهارم؛
یافتن خدای متعال اوّل دین و اساس ایمان است که عبارت است از مراعات خدای متعال در توجّه درونی و در رفتار بیرونی و قیمتی تر از آن، داشتن آن است؛ یعنی: مداومت در داشتن آن یافته؛ ماندگاری و دوام آن؛ یعنی: تقوا؛ یعنی: حفاظت و مراقبت شدید و پاسداری کردن از خدای متعال.
به این ترتیب خدا دار شدن یعنی با همه وجود از او پر بودن و به گردیدن او گشتن. باز خورد نفسی یافتن حضور خدای متعال در موطن نفس عمدتاً عبارتند از: حیرت، ذلّت و مسکنت، تألّه و محبّت، صمت و سکونت و نورانیّت می باشد.

پنجم؛
آثار شگفت انگیز تقوا به دلیل همین همراهی و معیّت با خدای متعال است؛ که آهن سردِ سیاه در آتش، خواص آن را به خود گرفته و داغ و سوزنده و نورانی می شود: 

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ (توبه:٣٦) 
إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ (مائده:٢٧) 
إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ (انفال:٣٤)


ششم؛
نیل به تقوا محور دعوت و تربیت انبیاء و دین الاهی است. خدای متعال در قرآن مجید دو شیوه و دو حکم برای قرار گرفتن در موضع انفعال برای رسیدن به تقوا بیان فرموده اند که هردو در یک آیه آورده شده است، آیه ای که مشهور نزد همگان است ولی متاسّفانه به دلیل ترجمه ی غلط، مقصود از آیه فهم نشده و از بین رفته و به این ترتیب تمام نظام تعلیم و تربیت الاهی قرآن ویران گردیده است:

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات:١٣).

«اکرم» یعنی کریم ترین و «تقوا» یعنی خداداری، پس معنی آیه این خواهد بود:
 
حقیقت این است که بخشنده ترین شما نزد خدا، خدادارترین شماست. به درستی که خدای متعال بسیار دانای آگاه است. 

خدای متعال نعمت وجود و سایر نعمت ها را با حفظ املکیّت خود به ما تملیک فرموده؛ ما را حقیقتاً مالک آن ها قرار داده؛ لذا: از رحمت و کرم و رأفت بی حدِّ خود طریقِ یافتن خود را به بنده، بدین گونه آموزش می دهد: آنچه را به تو دادم به من ببخش تا من خود را به تو ببخشم (حکم اول) و بدان و مراقب باش که من در هر حال به تو و احوال و اعمال تو بسیار دانا و آگاهم؛ یعنی: مراقب باش که من به شدّت و دائماً مراقب توأم (حکم دوم). 
حقیقت قبول «اسلام»؛ یعنی: «تسلیم» و نیز حقیقت قبول ولایت الاهیّه همین است؛ مملوک مطیع و خادم بودن؛ یعنی: قبول مولویّت و اولویّت خدای متعال در مالکیّت و ملکیّت او، همین حکم اول است. 

علاقمندان دسترسی به مجموعه احکام معارف الاهیّه، مراجعه فرمایند به کتاب: «اسماء گمشده و مسالک پیداشده».