کمی توضیح در باره ی فصل چهل و چهارم
اوّلین و مهمترین بازخورد موجودیّت یافتن انسان در او اولاً احساس و وجدانِ موجود بودن و موجودیّت یافتن در اوست، ثانیاً پیدا شدن میل و خواسته در اثر آن موجودیّت، که حقیقی است نه خیالی ، و واقعی است نه وهمی.
حال با توجّه به شأن و منزلت انسان که بنده حق تعالی است، نفس (خود) و میل اوباید قبول مالکیّت حق تعالی و اطاعت او را بکند هر چند که مطابق پسند او نباشد، پذیرفتن با رغبتِ بندگی و اطاعت خدای متعال اقتضای درست منزلت انسان در بندگی خدای متعال است. چنین رفتاری منتهی به رستگاری و سعادت او می شود ، وگرنه، نه. اگر او مطلوب خود را میل و خواسته خود قرار دهد، عملاً میل و هوای خود را معبود خود قرار داده و به این ترتیب برای خدای متعال در اطاعت، شریکی قائل شده و به این ترتیب مشرک گردیده است. و این همان شرک خفی است که وجود مبارک امام عسکری صلوات الله علیه از آن یاد فرموده اند که: «فَإِنَّ الْإِشْرَاكَ فِي النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ الذَّرِّ عَلَى الصَّفَا فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ وَ مِنْ دَبِيبِ الذَّرِّ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ» (شرک درمردمان از حرکت حشره ای کوچک در شبی تاریک بر روی صخره ای سیاه ، پنهان تر است ؛(الغيبة للطوسي: 207) چرا که درونی و دیده ناشدنی است. لذا: پنهانی می باشد؛ و باز به دلیل درونی بودن و نیز دل بسته بودن انسان به آن و از آن جایی که محبوب ترین محبوب انسان خود اوست؛ لذا: ستیزه کردن با آن ، ستیزه با دشمنِ پنهانِ خانگیِ دل بند است ، که البته سخت ترین مبارزه است .و این همان فرمایش رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلّم است که فرموده اند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» (دشمن ترین دشمن تو نفس (خود) توست که بین دو پهلوی تو می باشد . بحارالانوار 64:67) تسلیم ومُنقاد شدن انسان و منیّت او به ولایت الهیّه، تنها راه برون رفت از چرخه منحوس شرک خفی است ،که این انقیاد فقط به محبّت صادقانه و شدید صاحب آن ولایت شدنی است. والبته این فرآیند تنها به مددهم او عملی است. حدیث مجاشع تفصیل زیبا و دقیق همین معنا است .