کمی توضیح در باره ی فصل چهارم
١- آن که در پهنه ی خلقت گسترده و در عرصه ی آن منتشر شده است ، اوّلُ ما خَلَقَ الله است ؛ که خدای متعال ابتدا او را آفریده سپس هر خیری را از آن و برای آن آفریده است.
آن اوّلین ، از طرفی محبّت است ، و از طرفی حبیب است و حبیب است . در صورت بلا تعیّن ، همه ی محبّت حق تعالی است و در صورت حبیب الله ، احمد ، محمود ، محمّد است ؛ و باز در صورت حبیب ،علی است (صلوات الله علیهما و آلهما).
«حبیب » است ؛ یعنی محبّت ذاتی الاهیّه که هم محب است و هم محبوب ؛ و حقیقت همه خیرات ؛ و شاهراه رسیدن به همه ی خوبی ها و نیکی ها و زیبایی ها.
آن اوّلِ اَحدِ واحد ، برترین نشانه از حق تعالی است : الله، محمّد، علی صلوات الله علیهما و آلهما.
نفس کشیدن به محبّت آنان و به نفس کشیدن آنان :
بودن در آنان و بودن برای آنان ؛ همه ی تکلیف از ابتدای دین که معرفت است تا نهایت آنکه اخلاص می باشد ،این است ؛ از اوّلِ اسلام تا پایانِ یقین ؛ یعنی... فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ (حج : ٥٦).
پس : قدرِ نَفَسهایتان را بدانید تا نَفسِتان قدر بیاید و لیله القدر شود . از این واضح تر؟!
٢- نورِ ولایتِ الاهیّه، وجودِ مبارکی است که از آنِ حبیبِ خدایِ متعال است؛ وجودِ مبارکِ حبیبِ خدایِ متعال، محبّتِ ذاتیِ خدایِ متعال به ایشان است؛ راز پیدا و پنهان آفرینش این است. محرومِ مغبونِ مسکینِ مستکینِ سرگردان کسی است که از معرفت و محبّت این حقیقت جامی پر نوشانیده نشده و سیر و سیراب نشده باشد؛ پس: آن محبّت را که حقیقتِ وجودِ ما هم هست در خود تشدید کنیم و خود را از آنان پر کنیم: به تمنّا و تضرّع و توسّل؛ و به ابراز آن: به صلوات ؛ به زیارت ؛ به نیابت ؛ و به مودّت ؛ یعنی : اطاعت آغشته به محبّت ؛ محبّتِ شدید که معصیّت او سمِّ مُهلکِ جان و دل است ؛ از غفلت تا انکار . آن قیمتی ترین گوهرِ اَحد و واحد در صدفِ خلقتِ الاهی که محبوب و مطلوب اوست، این است و «دین» از طرفی رفتار شناسی همین محبوب است و از طرف دیگر آیینِ تشبّه و تخلّق به ایشان است.