کمی توضیح در باره ی فصل پنجم
عزیزانم! عقلاً بندگی بنده در خورِ مولویّت مولا باید باشد. مولویّت خدایِ متعال چقدر است؟!
عقلاً بزرگی معصیت هر مولایی به قدر عظمت اوست؛ قدر معصیت هر مولایی در عظمت او ضرب شده، قدر حقیقی معصیت او معلوم می شود و چنین است که کمترین معصیت خدای متعال ضرب در شدّت عظمتِ بی حدّ در بی حدِّ او می شود بی نهایت وبر اساس حکم عدل و عقل صاحبش را مستوجب جاودانه بودن در جهنّم می کند.
پس بنده چه مقدار طهارت و عصمت در بندگی خدای متعال باید داشته باشد که متناسبِ خدایی او باشد؟!
چنین طهارت و عصمتی وقتی مقدور است که عمل به خدای متعال و به ولایت او انجام شده باشد . چنین عملی در خور آن درگاهِ عظمت است، چنین عملی است که از آن سوال نخواهد شد؛ چرا که: به خود خدای متعال انجام شده و او «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» ( الانبیاء:٢٣ )،(خدای متعال در کرداری که دارد باز خواست نمی شود) . چرا که : مگر خدایی جز او هست تا از او سوال کند؟!
پس برای این چنین بودن باید که به او و یا به ولایت او عامل بود: به گردانیدن او گشتن؛ به مشیّت او خواستن و به اراده ی او عمل کردن؛ یعنی: عامل به او و ولایت او بودن و چون او لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ، پس چنین فاعلی بی سوال و حساب خواهد بود.
کمی توضیح در باره ی فصل پنجم-قسمت دوم
ولی ما که چنین نیستیم ! امّا دل که داریم! پس: می توانیم دل را به کسی بدهیم که او دل به خدای متعال داده و خدای متعال در دل او و دلدار او باشد. چگونه؟ با محبّت!
دل کانون محبّت است؛ و از طرفی هر محبوبی در محبّت خود حضور دارد: پس دل خود را از محبّت حبیب خدای متعال آکنده کنید تا شما هم در دایره ی محبّت الهی واقع شوید؛ تا آن حبیب در دل شما حاضر شده و دلدار شما شود؛ دل او را خدای متعال می گرداند و دل شما را او؛ پس اینک خدای متعال دلدار و دل گردانِ شما هم هست.
آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق/ میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم
او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند/ ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم
این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست/ جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم
و چنین است بهره مندی شیعه از شفاعت الاهیّه اهل بیت علیهم السّلام در طهارت و عصمت آنان و بی حساب شدن و بی حساب بودن در موقفِ حسابِ یومُ الحساب. والحمدلله ربّ العالمین
و بزرگترین مژده در این راه، مژده ی حق تعالی در عید اکبر غدیر است که: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا (مائده:٣)، (امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را برایتان تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد).
مگر نفرمودند که: الدِّينُ هُوَ الْحُبُ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين (محاسن ١: ٢٦٣)؛ حقیقت دین محبّت است؛ و حقیقت دین علی است؛ پس: این آیه ی شریفه عیدی اکبر خدای متعال و اذن اوست به بندگان و شیعیان در یافتن کمال محبّت و تمام معرفت آن مولا؛ پس آنگاه رسیدن به کمال بندگی و به سلامت سر بردن در آن. یاعلی!