کمی توضیح در باره ی فصل بيست و پنجم
اشیاء در عالم ماده به دلیل عینیّت و فشردگی ماده، به شدّت محدود به حدود می باشند و عِدّه و مُدّه و عُدّه دارند؛ اندازه دارند برخلاف عالم معنا که به دلیل غیر مادی بودن و لطافت آن، اشیاء محدودیّت چیزهای مادی را ندارند؛ لذا: چه بسا حقیقت عملی به ظاهر کم به دلیل کیفیّت آن در عالم معنا بزرگ و به عکس چه بسا حقیقت عملی به ظاهر بزرگ به دلیل کیفیّت آن، در عالم معنا خرد و حقیر می باشد به همین دلیل است که عقلاً و نقلاً هیچ حسنه ای را اگر چه به ظاهر کوچک- کوچک نباید دانست و هیچ سیّئه ای را- اگر به ظاهر کوچک - کوچک نباید شمرد. خصوصاً آنکه از خواص زیبائی ها و زشتی ها آنست که عمل به حسنات شخص را به سمت حسنات بیشتر سوق می دهد و عمل به سیّئات همچنین؛ خوبی ها، طلب خوبی های بیشتر را در شخص ایجاد می کند و لذا به سمت آنها سوق می دهد و همچنین است بدی ها و زشتی ها؛ لذا: چه بسا یک زشتی کلید زشتی های بی شمار می شود و همچنین است که یک حسنه باعث نیل به زیبائی ها برای کننده اش؛ چرا که: همه زشتی ها و سیئات او را پاک می کند.
وازهمین قبیل است فرمایش نورانی امام صادق علیه السّلام که فرمودند: «من برای فرد مسلمان خوش ندارم که بمیرد در حالی که هنوز برخی از آداب پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم را به جا نیاورده باشد»
(بحار الأنوار ١٦: ٢٥٤ از مکارم الاخلاق)