مشکی از شریعه کربلا (۷)
آثار نکبت بار فاجعه کربلا (۲)
تیری که بر مشک خورد
بر این عوامل سستی شیعیان را علاوه کنید؛ که حاصل آن شده «غیبت» صاحبمان؛ سرورمان؛ یعنی: بی سر و سامانی و سرگردانی و دربدری مردمان؛ نکبت غلیظ و خانمان سوزی که از شدت عمق آن؛ و به دلیل طول زمان، آن همه نکبت عادت و عادی شده است.
کربلا و غیبت دو پدیده ای است که نمایش از شدت مظلومیت غریبانه اهل بیت علیهم السلام می باشند.
فجیع ترین اثر سوء فرهنگی و فهمی سقیفه، قابلیت طرح دین، فارغ از دیان دین است؛ چه علمی و معرفتی، و چه عملی و اجرائی؛ چه فردی، و چه جمعی؛ و چنین است که بجز خط و رسمی ، و اسم و صورتی از آن باقی نمی ماند ؛ « سیاتی علی امتی زمان لایبقی من القران الا رسمه و من الاسلام الا اسمه » ؛ (ثواب الاعمال: ۲۵۳ ، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله)؛ که آن هم به عنایت دیان دین و مجاهدت علمای دین باقی مانده است.
آن چه بعد از سقیفه در فرهنگ و سیاست رخ داده، ظاهرا براساس همین تئوری بوده: کفایت کتاب الهی که قابلیت تفسیر و تأویل به وجوه مختلف را دارد، بی مدد عالم علم آن، و رجوع به او. که البته این نظریه بهانه کنار گذاشتن آن «من عنده علم الکتاب»؛ (رعد: ۴۳)؛ صاحب حق بود، که این علم او، نشانه از حقانیت او بود.
روش شناسی الهی دین، به شرط داشتن تقوای الهی؛ و خداداری، یافتن و داشتن حقایق و معارف فطری و الهی از عالم علم الهی، و وجدان و یافتن آن در پرتو نور عقل است، که با تقید به احکام و آداب و سنن شرعی، در بنده تثبیت و تعمیق می یابد.
و فجیع ترین اثر سوء فرهنگی و فهمی سقیفه، قابلیت طرح دین در ابعاد مختلف، فارغ از دیان دین است.
عدم حساسیت جامعه علمی-دینی-شیعی نسبت به غیبت در طول تاریخ حاصل همین تفکر است:
کفایت قرآن و حدیث فارغ از عترت و امام زمان علیه و علیهم السلام.
تفکر بشری-فلسفی که حاصل تلاش و تکاپوی فکر او برای درک حقیقت و یافتن معرفت است، از همین قبیل است.
ذهن انسان، در خلقت او، توان تدبیر و تنظیم امور عادی دنیوی او را دارد. اما آن چه در مکتب فلسفی اتفاق افتاده، جایگزین کردن آن، به جای نظام الهی دین الهی در معرفت شناسی، و دریافت حقایق و معارف به زور ذهن است. و ثمره عملی آن، این که می شود فارغ از دین الهی، تدبیر امور زندگی انسان را در همه ابعادی که شمرده شد، داشت.
حاصل این تفکر، فرهنگ و تمدن موجود است ؛ ساختن و پرداختن نظامی است -در همه ابعاد زندگی- بر مدار اهواء و نفسانیات انسانی ، نه الهی ، که هزاران هزار مشکل برای انسان ایجاد کرده ، که برای علاج آن ها انواع درمانگری ها را در حوزه های مختلف زندگی او ساخته و پرداخته اند، که هر کدام خود منشأ انواع عوارض شده اند، که در مقابل اعتراض به آن ها گفته می شود، برای مقابله با آن درد و مرض ها و مشکلات چاره ای به جز داشتن و ساختن با این داشته ها و دانش ها نداریم.
و همچنین است حال و هوای دین و دانایان به دین و زندگی در فرهنگ دینی در فراغ دین از دیان دین : صورتی زیبا ولی سیر ناکردنی ؛
به قول سعدی:
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت / باقی نمی توان گفت الا به غمگساران