از آن خدا بودن، برای خدا زیستن
"بندگی"؛ یعنی ما از آن خداییم و باید برای خدای متعال زندگی کنیم. و چون اصل و اساس در بندگی، اولاً متذکر بودن به بنده بودن است؛ پس به این ترتیب بالاترین خسران، معصیت و خلاف، این است که ما با غفلت از این معنا زندگی کنیم.
تصوری که در مکاتب انسانی در مورد احوالات قلبی انسان وجود دارد این است که افعال قلبی انسان؛ مثل: فراموشی، یاد آوردن، محبت و نفرت، در اختیار انسان نیست؛ اما در مکتب الهی و منطق خدای متعال، انسان در احوالات قلبی خودش "مختار" است؛ لذا در قرآن فرامینی از خدای متعال ناظر بر متذکر بودن و با حواس جمع زندگی کردن می بینیم: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة"؛ (اعراف: 20۵)؛ "و اذکر ربک اذا نسیت"؛ (کهف: 2۴)؛ "فاذکرونی اذکرکم"؛ (بقره: 1۵2)
همین طور است در مورد محبت و نفرت؛ چون در اختیار انسان است خدای متعال به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله امر فرموده اند که مودّت اهل بیت علیهم السلام را اجر رسالتشان قرار دهند. در "محبت"، انسان دلش می خواهد، اما در "ودّ" دلش می سوزد. ودّ، حب شدید است و مودّت، مقید بودن به ودّ است. مودّت بالاتر از دوست داشتن است، دوستی کردن است.
با این مقدمات سراغ واقعه ی کربلا می رویم: