نکته های کربلایی 49

 

"یا ابتاه! لیتنی کنت لک الفداء"

بیایید برویم سراغ مظلومیت حضرت رقیه نازدانه سلام الله علیها؛ و  درد دل  ایشان با سر مطهر پدر :

بابا جان! چه کسی تو را به خونت آغشته کرده؟
بابا جان! چه کسی رگ های حلقوم تو را بریده؟
بابا جان! چه کسی مرا در این خرد سالی یتیم کرده؟
بابا جان! چه کسی بعد از شما من بی پدر را  خواهد پروراند؟
بابا جان! چه کسی پشتیبان زن های حسرت کشیده خواهد بود؟
بابا جان! چه کسی است  تسلی بخش دیده های گریان خواهد بود؟

"یا ابتاه! لیتنی کنت لک الفداء"؛ بابا جان! کاش من به جای شما قربان می شدم؛ یعنی: چه می شد اگر من  فدای شما می شدم ، و شما قربان نمی شدی.

بابا جان! کاش من قبل از این روز مرده بودم و محاسن شما را آغشته به خون نمی دیدم.

بعد لبهای خود را به لبهای پدر گذاشت و به سختی گریست. از سر مطهر ندا آمد: "الیّ الیّ فأنا لک بالانتظار"؛ دخترم! به سوی من بیا، به سوی من بیا، من چشم براهت هستم.
 "فغشی علیها غشوة لم تفق بعدها فحرکوها فاذا فارغت روحها عن الدنیا"؛ پس ناز دانه بسختی گریست چنانکه بی هوش شد ،وقتی او را تکان دادند ، دیدند که روح پاکش دنیا را وداع گفته است ، صلوات الله و سلامه علیها و ابیها؛ (ترجمه ذریعه النجاه:۴۹۳).