حسینی شدن؛ الهی شدن
کربلا مثل یک مدرسه می ماند، هر کس وارد این مدرسه بشود، تن به تعلیم و تربیت الهی داده است.
اما صرف داخل شدن به مدرسه، هیچ وقت متضمن رسیدن به نتیجه ی فارغ التحصیل شدن از آن نیست. چه در مدرسه، چه در خانواده، چه در هر مجموعه ای، اگر کسی بخواهد خوب رشد کند، خوب حضور داشته باشد و از مواهب حضور در مجموعه استفاده کند، باید "ادب" آن مجموعه را رعایت کند.
در کربلا هم همین طور است؛
"ادب" حرف اول را می زند. اصلاً سرّ آزاده شدن در کربلا؛ یعنی آزاد شدن از خود، آزاد شدن از نکبت دشمنان خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام، همین "مؤدب بودن" است.
مگر دلیل قبول شدن "زهیر" و "حرّ" غیر از این بود؟ وقتی فرستاده ی امام حسین سلام الله علیه، زهیر عثمانی مذهب را به نزد سیدالشهدا طلبید، او اندکی تعلل کرد، همسرش به او نهیب زد که: پسر پیغمبر تو را طلبیده، تو تعلل می کنی؟! ادب کرد و به خدمت حضرت شرفیاب شد. عثمانی از خیمه خودش خارج شد و از خیمه ی امام حسین سلام الله علیه حسینی برگشت، علوی برگشت؛ و در روز عاشورا چه ها نکرد!
واضح تر از واقعه ی زهیر، قصه ی حرّ است؛ همه می دانند که به خاطر ادبش نسبت به ساحت مقدسه ی صدیقه ی طاهره سلام الله علیها، حرّ یزیدی، علوی شد، فاطمی شد، الهی شد، از اولیاءالله شد.
به این ترتیب اگر کسی بخواهد کربلایی شود، از رفتار کربلایی ها می تواند راز و رمز کربلایی شدن را بفهمد و "ادب" درس اول و آخر کربلاست. عالم همیشه پر از وجود مبارک و جلوه ی نورانی امام حسین سلام الله علیه است، خصوصاً این ایام. ادب این حضور و محضر را رعایت کنیم، بلکه انشاءالله حضرتش مرحمت کرده و ما را هم قبول کنند.