نکته های علوی27

 

یکی از ثمرات عملی این باور که امیرالمؤمنین حقیقت گسترده در همه خلقت خدای متعال در دنیا و آخرت است این می شود: آن که محب ایشان است، آن که صداقت در محبت دارد، به این حضور محیطی و احاطی ایشان توجه می کند.

بعد می فهمد چرا جهنمی ها در روز قیامت خواهند گفت: "یا حسرتا علی ما فرطت فی جنب الله"؛ (زمر: ۵۶)؛ آنها تازه آن روز می فهمند که وجود مبارک امیرالمؤمنین که «جنب الله» است (بصائر الدرجات1: ۶2)، محیط بر آنها بوده و به همین خاطر است که می گویند: وای برما! که آن وجود مبارک محیط بر ما حضور داشت و ما در حضور ایشان بودیم، و در حالی که در ایشان بودیم این خطاها را کردیم، این خلاف ها را کردیم. (انا جنب الله الذی یقول ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله؛ توحید صدوق: 1۶۵)

می فهمد" کل شیء أحصیناه فی امام مبین" که در سوره یس (آیه 12) است و فرموده اند منظور از امام مبین "امیرالمؤمنین" است (انا و الله الامام المبین؛ تفسیر قمی2: 212؛ و هو الامام المبین؛ الیقین: 3۵0، در خطبه غدیر)، یعنی چه! در واقع یکی از مدارک خیلی واضح و روشن در دلالت به این نکته که هر چیزی در ولایت ایشان و در حضور احاطی ایشان در خلقت است که وجود دارد همین آیه است؛ بله! هر چیزی در امام مبین حصّه پیدا کرده، اندازه پیدا کرده، قدر پیدا کرده، موجودیت پیدا کرده، وامام مبین "امیرالمؤمنین" است.

از دیگرثمرات عملی توجه به حضور ایشان که بر هر چیزی و بر هر کسی احاطه دارند این است:

آدم به وضوح نسبت به ساحت مقدس ایشان احساس ادب و حیا می کند؛ به قدری حیا می کند که اصلاً جرأت نمی کند سرش را به تندی بالا بیاورد و سرش را بالا نگه دارد. چطور آدم در محضر یک بزرگی معمولا سرش را پایین می اندازد؟! توجه به این حضوری که فقط خدای متعال و رسولش از عظمت او آگاهی دارند، سر آدم را پایین می آورد، حیا بر آدم مستولی می شود.

کسی پیش آدم بوده باشد یا نبوده باشد، آدم نمی تواند قبول کند که وضعش نامرتب و نامنظم باشد، و خجالت می کشد. این باعث می شود غفلت از او زدوده بشود؛ غفلتی که اصل انحطاط است، اصل ضلالت است. متذکر و متنبه زندگی می کند؛ همان تذکری که اصل هدایت است، اصل  تربیت و تعالی در مکتب الهی است.