عیدانه ایام: راز و رمز ولایی شدن ؛ وجود مبارک ولی الله را یافتن و داشتن؛
با او زندگی کردن، او را زندگی کردن:
ابووهب قصرى نقل کرده که وارد مدینه شدم، و نزد حضرت امام صادق علیه السّلام رفته عرض کردم:
«فدایت شوم خدمت شما رسیدم ولى به زیارت امیرالمؤمنین علیه السّلام (قبر مطهر) نرفتهام.
آن حضرت فرمودند: کار بدی کردى؛اگر از شیعیان ما نبودى به تو نگاه نمىکردم؛
چرا زیارت نکردى کسى را که خدای با فرشتگان زیارتش مىکنند، و انبیاء و مؤمنین زیارتش میکنند؟
عرض کردم: فدایت شوم این را نمیدانستم. ایشان فرمودند:
بدان که امیرالمؤمنین علیه السّلام نزد خدا از تمام ائمه علیهم السّلام افضل است و ثواب اعمال ایشان براى آن حضرت منظور مىشود
در حالى که ائمّه علیهم السّلام به مقدار اعمالشان فضیلت و برترى داده مىشوند».
نکته هایی طلایی، در این کلام نورانی:
۱. «معرفت» به معنی کاربردی آن یافتن حضور معرفت شده است. و «زیارت» به معنی قصد کردن و انس گرفتن می باشد؛ و زیارت خدای متعال کسی را به معنی عنایت الهیه در وجدانی کردن خدای متعال خود را برای اوست؛ که حاصلش ازدیاد بیش از پیش معرفت زیارت شونده نسبت به زیارت کننده است که خدای متعال است، که چون خود او ، حدی برای آن نیست.
۲.بنا به تناسب مستقیم و تلازم «معرفت الله» و «معرفت النفس»، به دلیل حدیث مشهور «من عرف نفسه، عرف ربه» ( مصباح الشریعه :۱۳ از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ) ، می توان فهمید که معرفت وجود مبارک امیر المؤمنین علیه السلام نسبت به خودش نیز ته نداشته و تمام شدنی نیست؛ چرا که: معرفت الله ته ندارد و تمام شدنی نیست ؛ ومعنی محال بودن اکتناه که در احادث فرموده اند ، این است.
۳. در کنار این زیارت، ثمره زیارت انبیاء و ملائکه و مومنین علیهم السلام ایشان را، ازدیاد معرفت آنان نسبت به ساحت مقدسه امیرالمومنین علیه السلام است.
۴.معنی بخشی از این عبارت که «امیرالمومنین علیه السلام نزد خدا از تمام ائمه علیهم السلام افضل است وثواب اعمال ایشان برای آن حضرت منظور می شود، در حالی که ائمه علیهم السلام به مقدار اعمالشان فضیلت و برتری داده می شوند» این است که:
الف.آن چه در خلقت، نفوس نفیسه بعد امیر علیه السلام از هستی و برتری دارند، از ابوت و امامت و ولایت ساحت مقدسه امیر المومنین علیه السلام دارند.
ب.دیگر اینکه به دلیل آن که آنان اعمال و عبادات خود را به ولایت آن حضرت انجام می دهند، و
لازم معنای قبول «ولایت»، -به تعبیر قرآن مجید- اولی بنفس بودن؛ ( احزاب :۶ ) یعنی: بیش از خود شخص این ولی اوست که در او حضور دارد؛ لذا: اعمال صادره از شخص، اولا متعلق به ولی اوست سپس از آن خود او؛ بلکه بیش از آن که از آن شخص باشد، از آن ولی اوست؛ چرا که اولا هم موجودیت شخص از آن اوست، وثانیا عمل به ولایت اوست که انجام شده؛ که اگر آن نبود نه این بود و نه عملش.
ج. صورت کاربردی، گونه ای از عمل به ولایت، همان عمل به نیابت است؛ لذا: عمل و بهره آن اولا به منوب عنه؛ یعنی: کسی که از طرف او قصد نیابت شده تعلق می گیرد؛ لذا: همچنین است در عمل بولایت؛ که عمل مولا از آن مولاست ؛بلکه بیشتر؛ بدون آنکه از ارزش عمل شخص برای خود او کم شود.
د. و این است راز و رمز دست یافتن بولایت الهیه وجود مبارک ولی الله و تقوای او: خود را از آن او دانستن ،و اعمال خود را برای او انجام دادن تا توجه به مملوک بودن خود و آنچه دارد به ساحت مقدسه او در دل نهادینه شود؛ مستقر گردد.
ه. واین همان عهد منحصر بفرد الهی بین خدای متعال و بندگان اوست: ولی ولی او بودن: «السلام علیک یا میثاق الذی اخذه و وکده ؛ زیارت آل یس»؛ مولای مولای او بودن: « یا مولای أنا مولاک؛ زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه»؛« ای آقایم ، من غلام شمایم»؛
و«غلام» یعنی: خادم مملوک؛ شاه کلید همنشین شدن با شاه ملک و ملکوت الهی.