سفر در صفر 32

خاتونا! رقیّه جان! آیا بار امانت که آسمان نتوانست کشید، همان محبّت شما به بابا نبود؟!  خاتونا! رقیّه جان! آیا می شود از آن بالایِ بالایِ بالا به این پایینِ پایینِ پایین نگاهی بفرمایید ! نمی دانم به چه زبانی باید عرض کرد که قبول بفرمایید «معکم معکم لا مع غیرکم» و «خَلِّصنا مِن نارِ فِراقکم »! خاتونا! رقیّه جان! برای کمک به بردن ِزنجیرهای دست و پایتان غلامِ ترکِ …
ادامه مطلب

سفر در صفر 30

خاتونا! رقیّه جان! ٧٠ بار در دعایِ دستم «العفو» که شما را بی ادبانه صدا می زنم؛ آخر هیچ کلمه ای را زیبنده زیباییِ عظیمِ شما و محبّت و سوزِ شما نمی یابم. رفتار مؤدّبانه با شما –عُلیا حضرت دربار حسینی- همان است که شما با بابا کردید؛ محبّت را چنان هجّی کردید که از جان نازنین تان هیچ نماند. آخر شما آخرِ محبّت هستید؛ جانِ محبّت هستید و همه …
ادامه مطلب

سفر در صفر 17

اقرب طُرق، نزدیکترین به مقصد و مقصود هم هست؛ اگر فرمودند که نازدانه حضرت رقیّه خاتون اقرب طرق است؛ یعنی نزدیکترین از همه به بابا است. درد دل آن حضرت را با بابا شنیده اید؟ ؛ آن چه ایشان می گویند ذکر مصیبت نیست، درد فراق است! شِکوه از مصیبت نیست، ناله از سوختن در آتش محبّت است! نشانه ی آن كسي كه نَفْسش حسینی می شود این است که …
ادامه مطلب