در انتهای سفره نورانی روز نیمه شعبان

نسخه  جمعی و جامع تکلیف ما،
و راه برون رفت از نکبت و تیرگی و گمراهی ها،
و ته بی بهانگی ها

۱. او « ولی الله» است ؛ پس : او به ولایت الهیه ای که دارد در همه کون و مکان ، و بر همه آدمیان و عالمیان ، و در آنها حضور ولایی دارد؛ بیش از خود آنان در انان حضور برتر دارد؛ هم در وجود و هم در موجودیت ؛ هستی هر چه در خلقت حق تعالی است از هستی اوست ؛ از نور ولایت اوست، و  هستی یافتن هر چیزی به ولایت او ؛

پس : اولا هر کسی  بیش از آنکه از آن خود باشد ، از آن اوست ،
ثانیا باید توجه به این حضور داشته ، و رعایت ادب آن را کرد.

یک لایه از معنی « غیبت» تاکید بر این معنا و امتحان بندکان -خصوصا باور دارن - به آن است : حضور بی ظهور ولی رعایت ادب آن؛ که همین ، شیوه بهره مندی از آن ساحت مقدسه در بودن و دیده نشدن وی - در هر حالتی - می باشد.

۲. او « ولی امر » است ؛ « ولی امر و نهی » است؛
یعنی : در نظام تکوین آنچه باید جاری شود به امر و اراده اوست ،
 و در نظام تشریع انچه باید رعایت شود ، مشیئت و رضایت اوست .

و چنین است که وجود مبارک ایشان صاحب ما و صاحب کار ماست ؛

و منظور از « کار» در اینجا شغل نیست ؛ بلکه : هر عمل و فعل  نیک است که از هرکسی که سر بزند ، به عنایت و هدایت و ولایت ایشان سر زده است ؛ لذا: انتساب آن به ایشان اولی از انتساب آن به فاعل و عامل آنست ؛. برخلاف فعل و عمل زشت که انتساب آن به عامل و فاعل ان اولی است ؛ چرا که : او آنرا در وانهاده شدن  ، و واگذاری امورش به خود ، انجام داده ؛ لذا: منسوب به او ست؛

پس : اگر بزرگانی که سعادت داشتن ولایت ایشان را یافته بودند، توصیه می فرمودند که اعمال صالحه خود را - از هر قبیل که هست- نیابتا از طرف ایشان و برای ایشان انجام دهید ، مستند به این حکم عقل و نقل الهی بوده و هست.  
:

۳. و با توجه به این دو معنا ؛ « ولی» و « ولی امر» بودن آن حضرت ، می توان و باید  ، با او و از آن او بود ، و برای او  زندگی کرد . تا از حضیض ذلت و شور بختی رها ، و به اوج عزت  و نیک بختی در دنیا و آخرت رسید ؛
 در دنیا با یافتن او « معرفت » را یافته ، و با رعایت او به «ایمان » آراسته شده ، و با داشتن او ملتزم به« تقوا » گردیده ، و به این ترتیب به نفسی مطمئن ، قلبی آرام ، و خاطری آسوده ، و باطنی در امنیت اراسته گردید ،
و در آخرت با مهر رضایت او ،  در جنت او و با او بود ؛ و طوبی له و حسن مآب .