تهدمت والله ارکان الهدی

نتیجه اصلی و اولی فاجعه سقیفه غصب حق امیر المومنین علیه السلام بود، توام با حذف عینی ایشان؛ با اسیری و حبس در منزل، و سپس شهادت معظم له.

ندای آسمانی «تهدمت والله ارکان الهدی»؛ (بحار۴۲: ۲۸۲)؛ خلاصه گزارش از این واقعه است؛ گزارش از ویرانی پایه های هدایت است، که بجز با ظهور علوی صاحب الزمان سلام الله علیه در فرد و یا جامعه، ترمیم و تعمیر نخواهد شد.

 و برای تثبیت این امر، حذف انحصار امامت و ولایت و امارت در ایشان و خلفا و اوصیا یازده گانه معصومین ایشان- صلوات الله علیه و علیهم اجمعین - با «تعمیم امامت و ولایت و امارت»؛ گفته شمس تبریزی؛ پیر و مراد جلال الدین محمد بلخی (صاحب مثنوی) در این مورد بازتاب و حاصل جمع همین اقدامات است: «ائمه که باشند؟ مرا با ائمه چه کار؟ ما خود ائمه ایم! گفت: چنین مگو؛ تو ائمه ی دیگرانی، دیگران ائمه ی تواند...»؛ (مقالات شمس۲: ۲۲).

جالب توجه است که در گسترش این امر و همراه آن، فرقه ناجیه و محقه را نیز تعمیم داده و ده ها فرقه ساختند که هر کدام مدعی بودند که «هان، حق مائیم و با ماست». و برای هر فرقه نوساخته ای نه فقط امام و امیر و حاکم الهی قلابی تراشیدند، بلکه «مهدی» نوظهوری نیز ساخته شد، که نشانه از شدت اصالت امامت و مهدویت در دین الهی، و لزوم آن می باشد؛ لذا:
در پرداخت مدل های قلابی دین نیز، همان ها ساخته شدند.